Start ~ 09:17

سلامممممم

صبحتون بخیررررررر

چطورید؟

چخبرا؟

اومدم از دیروز ، جمعه ، سی مهر ، آخرین روز مهر فاکینگ براتون صحبت کنم

همونطور که متوجه نشدید من دیروز و پریروز تقریبااا نبودم *-*

به خودم افتخار میکنم که جلوی خودمو گرفتم و نیومدم ")

خب تو طول روز اتفاق خاصی نیوفتاد

غیر از اتفاقای عادی (و صد البته جنگ اعصاب هایی که اگه نباشه روزم شب نمیشه)

و خب چون بابام خونه بود

(ما رسما هفته‌ای یه روز اونم جمعه ها زندگی میکنیم اونم چون بابام فقط جمعه ها هست :"/)

البته امروز هم نرفته سرکار مونده خونه برن خرید :"

لپتاپشم برای من گذاشته باش برم سر کلاس :"

خودمم دارم لپتاپ میخرم :"

البته اولش بابام گفت اون لپتاپ جدیده مال من تو لپتاپ منو بردار برای خودت

(برم سر کلاس حسابان با اون معلمه‌ی مرده شور برده میام بقیشو مینویسم *-*)

(اوه هممون امتحانو ریدیم احتمالا بخواد جرمون بده😂😂)

(هوف تموم شد :/ حالا زنگ بعد دوباره باهاش کلاس داریم :/ خیلی سخته مبحث موردعلاقت داغونترین معلمو داشته باشه :/)

منم ناچارا قبول کردم :/

تا اینکه یه روز ک درسا بهم فشار اورد و منم رفتم پیش مامانم نق زدم مامانم هم زنگ زد بابام و گفت من هی ب تو میگم این بچه عقبه دو روز لپتاپتو بذار این یکم خودشو برسونه (فیلمای ضبط شده ادوبی تو گوشی نمیاد) تو هی میگی وسیییلههه کااارمههه (با لحن خودش گفت😂) من اصن کاری ب تو ندارم یدونه لپتاپ برای خودش میگیرم توام با لپتاپ عزیزت خوش باش😂😂😂😂

و همون لحظه پیگیرش شد :")

هیچی دیگه از اون روز هرچی میشه میگه اصن تو ک درس نمیخونی اینکارو نمیکنی من برای چی برات لپتاپ بگیرم؟ نمیگیرم

منم میگفتم خب نگیر :/😂

والا منو تهدید میکنه :/

دیگه دیروز هم بالاخرههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه کامپیوتر درست شد و به وایفای وصل شد TT

چارصد بار بردیمش پیش یه یارویی دانگلشو وصل کنه هردفعه میزد یجاشو میترکوند :/

بابام از اون موقع بهش میگه پشمک میرزا😂

خلاصهههه

دیشب رفتیم شهربازی ")

میدونید چنددددوقتتتتتت بود نرفته بودممممممممممم

اولش به یگانه گفتم اصلا حوصله بازیای هیجانی رو ندارم فقط بازیای اروم رو سوار میشم

و با نگاه "پشمام تو که همیشه دهن ما رو صاف میکردی تا همه ی بازیای مرتفع رو سوار بشی حالا چت شده" کل اعضا خانواده مواجه شدم

و خب این فکرم  فقططط یه خیال خام باقی موند چون به محض اینکه تاب زنجیری رو دیدم استین بابام رو کشیدم و همچون کودکی خردسال بالا پایین پریدم ک میخام سوار شم :/

وقتی داشتیم وارد محوطه میشدیم یه پسری دم در ایستاده بود حالت نگهبانی و اینا

بعد رفیقاش هم اومده بودن ظاهرا

وقتی اومدیم از اون گیته رد بشیم یهو یکی از رفیقای پسره پرید سمتش و دستش رفت سمت کمربند رفیقه و سوییشرتشو داد بالا

منم با نیشخند زیر ماسکم منتظر بودم یه گی پورن زنده شروع شه که متاسفانه بابام بشون گف اقا خانواده میخاد رد شه و اون پسره عم گف خب رد شه من فقط میخوام بیسیمشو بگیرم

خلاصه ک کشیدن کنار و ما عم رد شدیم ولی اگه بابام نبود حداقلشششش یه هندجاب رو شاهد بودیم ک نشد دیگه "))

خلاصههه

رفتیم سراغ بازیا

جناب محمدسبحان موقع بازیای سن خودش اینجوری بود که "خجالت بکشید این بازیا ابهت منو نابود میکنه. این بچه بازیا چیه اصن"

:|

نه لبخندی نه ذوقی هیعچ :"

بالاخره نوبت منم شد و در کماااااال تعجب مامانم گفت اونم میاد @____________@

و شما نمیدونید پشمای من و بابام چجوری ریخته بوووود

اخه مامان من اصلااااا از این بازیا خوشش نمیااااد

ولی فک کنم بدونم جریانش چیه

ظهر موقع ناهار مامانم داشت میگفت من انقدررر از این بازیای هیجانی دوست داشتم و سوار میشدمم

بعد من و بابامم گفتیم : والا ما ک یادمون نمیاد :/ تو از اولش میترسیدی :/

مامنم هم گف زهرمار خو قبل ازدواجم دوس داشتم :"/

اره دیگه مامانم هم برای اولین بار با من سوار شد D:

ینی

من

واکنشای

مامانم

اون

بالا

رو

با

هیچییییییییییییییییییییییییییییییییییییی عوض نمیکنمممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم

خدااااا😂😂😂😂😂😂😂

فک کنید همینکه شروع شد مامانم گف من قلبم نمیکشه ریحانهه

منم گفتم مامان من کنارتمممم

هرچی شد دست منو بگیرررر

من تنهات نمیذارممم

مامانم هم یه "گمشو" نثارم کرد :/😂

بعدش هم ب مامانم گفتم راسی مامان اگه زنجیرش پاره شد افتادم مردم به خانوادم بگید دوسشون داشتم :"))

(نیگاااا تو رو خدااااا حالا ک به بخش جذاببببب ماجرا که اصن بخاطرش اومدم روزنوشت نوشتم شروع شد باید برم سر کلاس :"///////////)

(خاب زنیکه بالاخره غراشو زد و رفت)

میگفتممممممم

فک کنید

تابه بالاخره به بالاترین حد خودش رسید و شروع کرد به چرخیدننننن

مامانم اولش یه یااااخدااااا گفت و روسریشو گرفت جلوی صورتشو و چشماشو بست

حالا اون وسط من داشتم از خنده پارههه میشدم😂😂

وقتی پاهامو تکون میدادم صندلیمون هم تکون میخورد دیگه

فک کنید هم تو هوا در حال چرخیدن با سرعتتت باشی هم یه کرمو کنارت کل صندلی رو تکون بده😂

اره مود مامان من این بود😂

هی میگفت خدا لعنتت کنه ریحانهههه

همش تقصیر توعهه

تو اصرار کردیی

من گفتم قلبم نمیکشههه

ریحانه خدا لنتت کنهه

خلاصه که فوش خور یک ماهم تکمیل شد😂😂😂

دیگه یکم بعد اروم شد و کاریم نداشت فقط هر چند ثانیه یه بار یه عوضی نثارم میکرد😂

منم از همون اول که وارد شهربازی شدیم یه پلی لیست خفن از اهنگای انرژی دار و خفن 2020 رو پلی کرده بودم

عا راستی یه مدته کراشیدم رو پلی لیستای اماده تو یوت ")

نزدیک 600/700 مگ فقط فایل صوتی تازه با کیفیت 128 دان کردم :")

حقیقتا بینشون اون پلی لیستی که از ایتیز و دبویز و توباتو و اسکیزه (هق فندومای دومم) با اونی که اهنگای سافت اکسو و انسیتیه (هق فندومای اولم) رو بیشتر از همه میدوستیدم

حالا شانس اون بالا بین اونهمه اهنگای خفن و شاد و قری

ماریا پلی شد :/😂

منم اولش خیلی هیجان داشتم ولی بعد از خندیدن ب مامانم هیجانم خوابید

و اون بالا

یه حس ارامش فوق العاده عجیبی پیدا کردم

خیلی آروم بودم

فک کنید همه داشتن جیغ میزدن و مامانم هم از سرما میلرزید و بقیه ترسیده بودن

اما قلب من کاملا منظم میزد و بینهایت اروم بودم

خودمو از یطرف به سمت پایین اویزون کرده بودم و دستم وزش هوا رو لمس میکرد

واقعا دلم میخواست پاشم بایستم

هوا خیلی خنک بود

اصن همه چی به طرز آرومی آرامشبخش بود

و من انگار صدای هیچکودوم از اون جیغا رو نمیشنیدم و تنها صدایی که به گوشم میرسید صدای باد و هواسا بود

وقتی اینا رو به مامانم گفتم مامانم در کمال لطف و ارادت به من عرض کرد که : برو بابا توام دیوونه ای :/😂😂

ولی هق خیلی خوب بود

دیگه اون اخراششش گادز منیو پلی شد (قبلش هم بلک مامبا) و من فاز گرفتم😂

حالا تابه که داشت میومد پایین یه جاهایی دستگاهه یه صداهای عجیبی میداد و یهو انگار داشت ول میشد

جیغ همه دروومده بود

منم گفتم چتونههه از این فاصله نمیمیرید خیالتون راحت

تهش دست و پاتون بشکنه :"

مامانم هم گف گمشوو من از هر فاصله ای بیوفتم میمیرممممTT😂😂😂

 

اره دیگه بقیه روز رو حال ندارم تعریف کنم

 

ولی کامبک سونتین..........................

اولین کامبک کارات بودن من حق نداشت انقدر خفن باشه و من حق نداشتم بتونم فقط یبار ببینمش و از اون یبار هیچی نفهمم TTTTTTTTTTTTT

واقعا این معلمای کوفتی انقدر درس دادن هرچییی از ام وی یادم مونده بود پرید ")

ولی فقط یادمه زیادی ارامش داشت برام

اگه ازم بپرسن چی این روزا بهت ارامش داده من قطعا میگم راک ویث یو و اون حس ازاد بودن اون تاب زنجیریه

 

حال ندارم حرف بزنم :"

 

قالب جدید هم امادست :"))

 

کامنتا رو هم حس میکنم باید باز بذارم بات نمد چرا این حسو دارم *-*

 

Finish ~ 13:26