داییم رو به خالم : تو باز اومدی اینجا اسپری منو خالی کردی؟

اصن سبک شده

دیگه حق نداری ازش استفاده کنی :|

 

سی ثانیه بعد*

همون داییم رو به من : ریحانه جان دایی

این ادکلنه رو میبینی؟

طبعش همونیه که دوست داری گرم و تلخه

میذارم اینجا هرموقع خواستی استفاده کن عزیزم ^^

 

خالم : خیره شدن به داییم درحالی که جمله "خودم فهمیدم بچه سرراهیم نمیخواد بگی" تو چشماش موج میزنه~